دست نویس های دو عدد منツ



 

اول از همه این اهنگ پیشنهاد میشه:))

مدت ها دنبال بهانه ای برای نوشتن میگشتم .

بهانه ای که باعث شود تک تک کلمات درون قلبم همانند پروانه ای بر روی قلمم بنشینند

اما گویا این روزها متهم به حبس ابد شده بودند

این بار میخواهم از یار قدیمی ام بنویسیم

نوایش از کودکی در گوشم بود اولین بار به جای نامم اسمش و سخنش را در وجودم جاری ساختند

هیچ وقت یادم نمی رود که در کوچه ها بازی میکردم  و بازهم همان ندا نمی دانستم خواننده اش کیست و در وصف اش همین را میتوانستم بگویم.من پیر میشوم در کوچه ها در بین بازی ها به دنبال عطرت می گردم اما نمی یابمت

از هرکه می پرسم می گویند آوای سخنان خداست معنی اش را نمی دانمدرکش نمی کنم اما به تک تک سلول های وجود ارامش می بخشد .من رایاد آسمان نیلگون رنگ می اندازد یاد روزهایی که بازهم صدایش می امد پنجره را باز میکردم چشمانم را می بستم و با کلمات اش همسفر می شدم

تک تک مرغ های آمین وجودم تشنه صدایش بودند چه صبح هایی را که با آن آوا شروع نکردم .تمام مدت میتوانستم طراوت آن غنچه خشکیده را احساس کنمآن غنچه ای که رفته رفته جان میداد اما وقتی آوا پخش میشد  جان تازه ای می گرفت.

مادرم به من می گفت چه فرقی دارد که معنی اش را بدانی فقط تنها چیزی که  می توانم به تو بگویم این است او تورا برای عاشقانه هایش صدا می زند دیگر آموخته بودم تا آن صدا می آمد بدو بدو به سمت سجاده می رفتم و با دستان کوچکم آن را پهن میکردم نمی توانستم قشنگ و درست آ ن کلمات را به زبان  بیاورم

اما میدانم که می فهمید از ته قلبم برایش نماز میخوانم

هنوز همان همان حال و هواست نوایش که می پیچد بازهم بوی همان عطر در هوا پخش می شود و بازهم من همان عاشق  و دلتنگم فقط کمی بی وفا تر

 

قدیمی نوشت سال 96

پی نوشت یک :))

 

این  مطلب رو چندسال پیش نوشته بودم و الان که نگاهش میکنم می فهمم چقدر در نوشتن پیشرفت کردم.

 

پی نوشت 2:))

 

این پیچک کوچولوی منه خیلی خیلی دوستش دارم الان بزرگتر شدهو سعی کردم که یه عکس خوب بگیرم اما خیلی ماته اما بیشتر باعث شد سعی کنم تا یه دوربین خوب بخرم :))

و راستی این مطلبم راجبه اذان بود

 

امیدوارم یک مهر خوبی داشته باشید .


 

زندگی یعنی نهایت لذت در کنار کسانی که دوستشون دارید

زندگی در کنار کسانی که برای لحظه ای  هم که شده لبخندی روی لبانتان می کارند

و به همین سادگی می شوند دلیلی دوباره برای بهتر زیستن:)

 

پی نوشت 1:)

سلاماین عکسه رو خیلی دوست دارم با وجود اینکه زیاد توش خوب نیفتادم اما در هر صورت ثبت لحظه هاست:)و من اونیم که نشسته و کتاب تو دستشه.

 

پی نوشت2 :)

این روز ها بی هیچ هراسی خیلی از کارهایی رو که دوستشون داشتم رو انجام میدم

و یکی از اینها این بود جهت مشاهده کلیک کنید

میدونم زیاد صدام برا خوندن خوب نیست اما بازم از امتحان کردن چیزی که دوستش دارم لذت می برمlaugh

اونی که اول میخونه صدای منه.امیدوارم به سروصدا های اول توجه نکنیدblush


https://scontent-frt3-2.cdninstagram.com/vp/82ccb5e24a5725d749bb74d4f76f0dcf/5DCA3E8D/t51.2885-15/sh0.08/e35/s640x640/65312647_19926847590117_8437861256754638356_n.jpg?_nc_ht=scontent-frt3-2.cdninstagram.com


قلبم پر از حرف ها و بهانه هایی است که  فکر میکنم گفتن شون باعث بشه کمی بیشتر بمونی

اما هربار که میخوام بهانه ی جدیدی به زبون بیارم.

به یاد این میفتم که قدم های تو قوی تر از نوشته های منه نوشته هایی که از قلب ضعیفم نشات میگیرن و اوناهم مثل خالقشون ضعیف تر از اونی هستن که جای قدمات رو پرکنن.

 

اما بازم میخواهم برایت بنویسم

 

بچه که بودم  فکر میکردم ادما هم مثل کارتونا  در عین بدشانسی بهترین اتفاقا براشون میفته  و حتی اگه بمیرن بازم زنده میشن. اما با هریک نفسی که میکشیدم بیشتر غرق در واقعیتی میشدم که بی هوا و  بدون خواسته ی خودم بهش معتاد شده بودم و کم کم شدم یک آدم بزرگ .همان ادم بزرگی که سرشار  از حس خستگی و ناامیدی در افکار کو دکانه ام بود اما حال تبدیل به چیزی شده ام که کل عمرم را در هراس از ان به سر میبردم .

اما حالا به عنوان کسی که خودش را در بین ثانیه ها.دقیقه ها .ساعت و ارزوها گم کرده درک بهتری از زندگی و ادم بزرگ ها دارم .

 

آری من تقریبا یک ادم بزرگم  یه آدم بزرگی که میدونه دنیا گل و بلبل نیست اما خودش را با همین بهانه های کوچک گول میزنه دقیقا مثل ادم ها

و شاید بزرگ ترین دروغ به خود و قلب مان ماندن ادم هایی باشد که بی هوا از زندگی مان سر در اورده اند . از کجا معلوم شاید همینطور بی هوا از دوباره مسیرشان را گم کنند.

 

 این دروغ دقیقا مانند دروغ سر بازی  بود که با چشمانی سرشار از گریه بر پیشانی کودک خردسالش  بوسه میزد و به او وعده ی دیداری دوباره میداد اما.اما گلوله ی تفنگ ناشی تر از ان بود  که بهانه ای دوباره برای لبخند زدن به او بدهد

آری آدم ها می آیند و می روند  درست مثل خودمان بعضی هایشان درس میشوند و بعضی دیگر جانی دوباره به تو میبخشند و وقتی به خود آیی میبینی شده اند نیمی از تو  و تو آنقدر برای ماندن نیمی از وجودت تلاش میکنی و بر تک تک قدم هایش بوسه میزنی که ناگهان نیم دیگر باقی مانده خودت را هم در سرمای بی رحمانه روزگار گم میکنی

شاید بی رحمانه ترین حکمی باشد که قاضی روزگار به قلبت  می دهد

آری من بارها نیمی از خودم را گم کرده ام میدانم اینبار ممکن است دخترک وجودم در جست جوی او گم شود میترسم.که اینبار به کل خودم را گم کنم.

این روزها  تک تک پله های افکارم رو به پایین است همانند سراشیبی رویایت  کافی است لحظه ای به یادت بیفتم تا آغاز شود سقوط من .

سقوطی  که رو به مرگی شیرین است .

به شیرینی یادت.

 این روزها  سرشار م از خالی عشقت. افکارم و رویایت.

 

پی نوشت :)

 

مهربون ترینم میدونم که اینو میخونی امیدوارم بفهمی چقدر برام مهمی خواهر گلم.

 



امروز یک مرداد است :) تاریخی که در قلب من جای دارد نمیدانم برای اینکه یک روز خاص شود دقیقا چه اتفاقی باید بیفتد باید عاشق شد یا نمیدانم!

اما میدانم خاصی این روز برای من در زیباترین پارادوکس دنیا نهفته است!امروز من با یک گریه سرشار از زندگی خاص میشود:)❤همان روزی که زندگی را به بهانه ی گریه ای اغاز کردی :)گاهی وقتا خود را سرزنش میکنی و میگویی کاش پسر میشدم!اما نمیدانی که با دختر شدنت چه دنیایی را برای من بنا کردی:) 

شاعر نیستم که زیبا ترین شعر ها را برایت بگویم .نقاش نیستم که زیباترین نگاره های لبخندت را به نقش در اورم بلکه یک نویسنده ساده ام !شاید برای ادم ساده ای مثل من چیزی جز کلمات نتوانند  احساساتش را برای تو به ارمغان آورد :)))❤❤❤

بگذار از روز اشنایی مان بگویم همان روزی که دوست دارم بار ها و بارها در صندوقچه ی قلب ،روح و ذهنم تکرار شود:)

راستش اگر اغراق نباشد وبلاگ نویسی من با تو معنا گرفت هیچ وقت یادم نمی رود که با حس های دلتنگی ،نا راحتی و دلشوره نوشتن را اغاز کردم و پا به دنیایی گذاشتم که ان را مجازی می نامیدند فکر میکردم ادم های اینجا هم همانند دنیای شان هستند، مجازی!اما تو یادم دادی این گونه نیست :))یادم دادی شاید ادم هایی که اینجا هستند  مجازی اند اما قلب های شان واقعی است.و شاید  به بهانه ی یافتن لبخند ی پا به اینجا  گذاشته و از حرف هایی مینویسند که شاید در دنیایی که  ان را واقعی می نامیم شنونده ای نداشته :) اری  ادم های اینجا واقعی ترند!

گام بعدی عشق ورزیدن بود تویی که بی هیچ دلیلی  عشق می ورزیدی تمام احساساتت را صرف کسانی میکردی که در حد چند کلمه میشناختی اما محبتت در حد ان چند کلمه نبودّ:) 

حال حرف های دلم را بشنو:) 

 سال ها خودم را با گفتن اینکه خدا می اید ارام میکردم می گفتم او دیر یا زود می اید و مرا در سرمای بی وقفه ی زندگی در اغوش میکشد اما او نیامد .اما ان روزی که با تو اشنا شدم و دست های گرم خواهرم را فشردم فهمیدم .خداوند امده است اری او امده بود ،به شکل لبخند های زیبا امده بود تا با این طنین های خاموش مرا تاابد در سرمای همیشگی زندگی در اغوش بکشد :)اری توهمان لبخند خدایی ❤❤

پی نوشت :امروز تولد مهربون جان من است خیلی خوبه که دوتا از بهترین هات تو یک ماه به،دنیا اومده باشن یکی خواهر خودم و یکی مهربونم ماجد ه یا به قول یکتا (موجوده)❤❤❤

پی نوشت دو:❤ اجی قشنگم یکی از ارزوهای من برای همه و به خصوص تو عمر طولانی نیست :)من نمی تونم برای تو ارزوی عمرطولانی کنم بجاش لحظه هایی  رو ارزو میکنم  که جز لبخند چیزی برای تو به ارمغان نیاره



 

 

 

پی نوشت1

یکی از بهترین شعر هایی هست که تا به حال تو عمرم شنیدم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد:))

اگه خوب ضبط نکردم ببخشید دیگه.

اما به هرحال امیدوارم خوشتون بیاد:))

پی نوشت 2

یه نکته نمیدونم چرا فایل صوتی برای کسایی که با گوگل کروم میان نمایش داده نمی شه پس اگه با گوگل کروم هستید

روی  این لینک کلیک کنید تا براتون پخش بشه

 

 


https://instagram.fevn1-1.fna.fbcdn.net/vp/561602d10bf5d994254afc7248ae7835/5D4D423F/t51.2885-15/sh0.08/e35/s640x640/53395129_2258874717503689_4713108356420791249_n.jpg?_nc_ht=instagram.fevn1-1.fna.fbcdn.net



نمیدانم چندثانیه.دقیقه.ساعتوسال گذشته وتو داری اینو میخونی:)

نمیخوام برای تو یعنی خودم آرزوی طولانی بودن عمرت را بکنم آرزو میکنم  هرچند ساله که هستی بازهم عشق ورزیدن را یادت باشد امیدوارم هنوز از بو کردن کتاب های نو و دیدن لبخند خانواده و عزیزانت خوشحال شوی

امیدوارم وقتی ناامیدبودی از تمام زندگی از آدم ها وبدی ها بازهم وجودت پر شود از بوی قرمه سبزی که مادرت با عشق برایت می پخت و با لبخند اشکانت را پاک کنی

همه ی این هارا برایت آرزو مندم و فریاد میزنم آنقدر فریاد می زنم این ها را تابه گوش مرغ آمین برسد و تمام وجودش را پر کند


پی نوشت یک:این نامه ای که من برای خود آینده ام نوشتم  :)خوبه که همه ما این کار رو بکنیم تا بفهمیم چقدر قوی تر شدیم :) من یک سال پیش برای خودم یک نامه  نوشته بودم البته کمی انگیزشی بود و گویای احوال اون زمان بود.


نامه ی یک سال پیش:)

تو چاقی /توبدرد نخوری/جوش جوشی/صدات خیلی زشته./توهیچوقت ادم موفقی نمی شی.

همه ی اینا حرفایی بودن که تابحال از ادمایی شنیده بودم که همیشه ادعای این رو داشتن که نباید قلب کسی رو با حرف شد.و اونارو از روی ظاهر قضاوت کرد اینقدر این حرفا ادامه داشت  و من هر روز بیشتر از خودم متنفر میشدم و شده بودم یک آدمی که از ترس قضاوت شدن جرات اینکه بره بیرون و وارد اجتماع بشه رو  نداشت اونقدر از خودم متنفر شده بودم که یه ماژیک برداشتم و تمام عکسایی که توشون بودم رو خط خطی کردماما بعد یه چیزی رو فهمیدممن به نحو خودم فوق العاده ام:)و فقط  تحت تاثیر حرف کسایی که از من بدشون میومد قرار گرفتم من یگانه ی خودم بودم:)کسی که همه به عنوان یه آدمی که همیشه لبخند میزنه ومحبت میکنه میشناختنش :)من اونی نبودم که اونا میگفتن.و فهمیدن اینو مدیون کسایی بودم که از ته قلبم دوستشون داشتم.از اون روز خودم نه تنها برای خودم بلکه برای همه زیبا شدم و همه صدامو دوست داشتن از اون روز به بعد وزنم کمو کمتر شد هنوزم کمی اضافه وزن دارم با تفاوت اینکه خودمو دوست دارم  و هر روز دارم بیشتر پیشرفت میکنم

و تنها رازش این بود که کمی از آن محبتی که به دیگران تقدیم میکردم  را با خودم تقسیم کردم .کسی که خودش را دوست نداشته باشد برای دیگران دوست داشتنی نیست

امیدوارم وقتی این متن را برای باری دیگر میخوانم کلی تغییر کرده باشم:)وخودم رابیشتر دوست داشته باشم

این نامه را در روز تولدم به خودم تقدیم میکنم 97/4/13


پی نوشت دو:)

شماهم اگه میخواید یک نامه برای خودتون بنویسید و لینکش رو برای من بفرستید تابه اشتراک بزارم.:)






درود برشما دوستان عزیز:)))

امیدوارم حال تون خوب باشه

میدونم در دوری من در حال پوسیدن بودید ولی خجالت میکشیدید بگید خودم میدونم❤

خب این چندروز یکم سعی کردم در زندگیم تغییراتی ایجاد کنم یکمم سخته اونم ترک کردن یه سری عادت های بد

مثلا هر روز ورزش کنم زیاد با گوشی کار نکنم

راستی یه نکته مهم این روز ا سعی میکنم بیشتر خودمو دوست داشته باشم:)و این برای کسی که از خودش همیشه متنفر بوده قدم بزرگیه :)سعی کنید کمی خودتون رو دوست داشته باشید

+رفته بودیم بیرون این عکسه رو گرفتم و عکس تابلوی نقاشی مورد علاقمو گذاشتم بک گراندش اینقدر این نقاشی رو دوست دارم که حتی حاضرم طرح شو رو تمام بدنم تتو کنم چه خوفناک میشم(خبیثق)









تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

واردات کالا و فروش و بازرگانی دکتر امین جعفری | amin jafari دیبا فیلم گرافیک و طراحی دانلود سرا افزایش فالوور اینستاگرام جاروبرقی صنعتی سنسور فشار هاگلر اقیانوس طلایی کفش پیاده روی